زنبور عسل نشانة جلال و بزرگی خداوند
درهم برهم
اینجا همه چیز در همه!!!

ح

رف «یا» در «إتخذی» یای مونث مخاطب است گویی که این آیه فقط در بر دارنده مؤنث‌ها می‌شود نه مذکرها خداوند می‌فرماید :

‚وَ اوحی رَبُّکَ الی النَّحلِ أن إتّخِذِی مِن الجِبالِ بُیُوتا و مِن الشَّجَرِ و مَمّا یَعرشُونَ ثُمَّ کُلی من کُلِّ الثَّمراتِ فأسُلِکی سُبُلَ رَبِّکَ ذُلَلاً یَخرُجُ مِن بُطونِها شرابٌ مُختَلِفٌ ألوانُهُ فیهِ شِفاءً للِنّاسِ إنَّ فی ذلکَ لَآیهً لِقومٍ یَتفکّروُنَ»     (نحل : 69-68)

 

«و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و سقفهای رفیع منزل گیرید. و سپس از حلاوت و میوه‌های شیرین و شهد گلهای خوشبو تغذیه کنید و راه پروردگارتان را به اطاعت بپوئید آنگاه از درون آنها شربت شیرین به رنگهای مخلتف بیرون آید که در آن شفای مردمان است در این کار نیز نشانه قدرت خدا برای متفکران پیداست».

 

زنبور عسل تنها حشره‌ای است که می‌تواند شکوفه‌های گلها را به خاطر غذا انبار کند و علاوه بر این از آن برای ساخت کندو شمع و عسل از آن استفاده می‌کند. پس زنبور عسل با باروری گلها کار بزرگی را انجام می‌دهد و بدون دخالت زنبور عسل تعداد زیادی از گیاهان بی‌ثمر خواهند بود.

 

زنبور عسل از جمله موجوداتی است که دارای نظام اجتماعی دقیق و محکمی می‌باشد که پیشرفته‌ترین جامعه‌های بشری از تقلید آن عاجزند.

 

زنبور عسلِ مادّه روی بیش از هزار گل می‌گردد تا قطره‌ای شهد به دست بیاورد و یک قطره شهد نیاز به هزار بار پایین آمدن زنبور عسل روی گلها دارد و برای اینکه زنبور عسلِ مادّه صد گرم شهد جمع‌آوری کند نیاز به یک میلیون گل دارد. سرعت زنبور عسلِ مادّه در پروازهایش بیش از 65 کیلومتر در ساعت می‌باشد، که نزدیک به سرعت یک ماشین است. ولی هنگامی که شهد گلها را حمل می‌کند سرعتش به 30 کیلومتر در ساعت پایین می‌آید و فراموش نکنید که وزن شهدی که زنبور عسل حمل می‌کند معادل 3/1 وزن خودش می‌باشد. یک کیلو عسل نیاز به حدود 400 هزار کیلومتر پرواز دارد. و یک کیلو عسل نیاز به ده دور حول محور زمین و خط استوا دارد. یعنی چیزی که معادل ده برابر محیط زمین است. و در میانة پرواز روی این شهدها تغییرات شیمایی صورت می‌گیرد.

بعضی از دولتهای پیشرفته در صنعت، مواد

 

اولیّه و خام را از یک قاره می‌گیرند و در مسیر کارخانه‌ها عملیات پیچیده و فراوانی را در همان کشتی روی این مواد انجام می‌دهند تا هم از اتلاف وقت جلوگیری کرده باشند و هم تمام همّت و تلاش خود را به کار گرفته باشند وقتی اینها این روش را ابداع کردند زنبور عسل در این مقاصد فراوان از آنها پیشی گرفته بود، چونکه زنبور عسل در خلال پروازش تغییرات شیمیایی زیادی را روی شهد انجام می‌دهد.

 

زمانی که گلها زیاد می‌باشند زنبور عسل شهد خود را به دیگری می‌دهد و زود بر می‌گردد تا اینکه اتلاف وقت نکند. و شهد گلها را بگیرد و هنگامی که گلها کم باشند این شهدها را وارد کندو می‌کند و آن را در جای مناسبی قرار می‌دهد.

 

اما ملکه زنبورها که بزرگ حجمترین آنها می‌باشد در فصل بهار هر روز نزدیک هزار تا دو هزار تخم می‌گذارد. و چیزی که حیرت‌آور است این است که ملکه‌ها را در یک جا و مذکرها را در یک جا و مؤنثها را در جایی دیگر قرار می‌دهد تا برحسب جنسشان غذای مخصوص و توجه مخصوص به آنها بشود. گویی که قبل از زاده شدن جنس مولود را می‌داند و این برای بشر امکان‌پذیر نیست.

 

اگر زنی پزشکی بخواند و متخصص بیماریهای زنان و زایمان باشد بعد ازدواج کند و حامله بشود. آیا خودش می‌داند که جنس جنین داخل شکمش چه می‌باشد؟ همانا که ملکه زنبور عسل می‌داند که آنچه که در شکمش است مذکر است یا مؤنث و یا اینکه ملکه می‌باشد و این هنگامی است که هر کدام از آنها را سر جای خود در مکان مناسب می‌گذارد.

 

زنبورهای کارگر غذای مخصوص ملکه را می‌آورند و دانشمندان زنبور شناس این زنبورهای کوچک را کارگر می‌نامند. وقتی که ملکه بمیرد کندو به جوش و خروش می‌افتد و انسان این تغییر را مشاهده می‌کند و مدافعان ملکه در این هنگام انسان را نیش نمی‌زنند بلکه ملکه دیگری را نیش می‌زنند که در رسیدن به مقام ملکه با وی رقابت می‌کند. به همین دلیل وظیفه زنبورهای مذکر باروری ملکه‌ها و وظیفه مؤنثها کار کردن و وظیفه ملکه به دنیا آوردن است. و این یکی از نشانه‌های عظمت خداوند می‌باشد خداوند می‌فرماید :

 

‚وَ اَوحَی رَبُّکَ إلی النَّحلِ أنِ اتَّخذی مِنَ الجِبالِ بُیُوتاً و مِن الشَّجرِ و مِمّا یَعرشوُنَ ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمراتِ فأسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخرجُ مِن بُطونِها شرابٌ مختلفٌ الوانُه فیه شفاءٌ للِنّاسِƒ

                        (نحل : 69-68)

 

خداوند با حکمت خودش خواسته که جامعه‌ای را براساس بالاترین سطح تعاون و تکامل خلق کند و براساس کار نتیجه بخش و نظم تمام با یک امر تکوینی خلق کرده نه یک امر تکلیفی.

 

بدین خاطر ممکن نیست که خلل و فسادی را در این جامعه زنبوران یافت چونکه این کمال خلقت مطلق می‌باشد و امر در اینجا تکوینی است نه تکلیفی و این چیزی است که ما در جامعه زنبور عسل یافتیم.

 

جامعه زنبورها یک جامعه متّحد و متکامل می‌باشد و یک ملکه بر آن حکومت می‌کند و دیگری با او نزاع و درگیری نمی‌کند. و تمامی زنبورها از طریق ماده‌ای که ملکه می‌ریزد وجودی را در کندو احساس می‌کنند. و زنبورهای کارگر این ماده را به تمام افراد کندو می‌رسانند و هنگامی که ملکه مُرد نظام کندو از هم می‌پاشد و هرج و مرج گسترش می‌یابد و کارها فلج می‌شود.

 

زنبور عسلهای مؤنث کارهای متنوع زیادی را باید انجام بدهند که برحسب سنّ و آمادگی جسمانی میان آنها تقسیم شده است. ولی در هنگام خطر و ضرورت و در زمانهای سخت هر کاری که بر آنها فرض شده باید انجام بدهند. زنبورهای کوچکی هستند که در خدمت ملکه کار می‌کنند و غذای ملکه را می‌آورند و زنبورهای پرورش دهنده وجود دارند که بایستی به بچه زنبورها برسند و غذای مناسب به آنها بدهند و کارگرهایی وجود دارند که آب را به داخل کندو می‌آورند و کارگرهای دیگری هستند که خنک کردن کندو را در تابستان و گرم کردن آنرا در زمستان انجام می‌‌دهند. و در هنگام خشکی آنرا مرطوب نگاه می‌دارند و بعضی دیگر از زنبورهای کارگر نظافت کندو را انجام می‌دهند و دیواره‌های آنرا از طریق موادی مخصوص نرم و صاف و نورانی نگاه می‌دارند.

 

زنبورهای نگهبانی وجود دارند که کندو را از حملة دشمنان حفظ می‌کنند و به هیچ زنبوری که کلمه رمز را نگوید اجازه عبور نمی‌دهند و إلا کشته می‌شود و کلمه رمز در مواقع ضروری تغییر می‌کند.

 

و زنبورهایی هستند که قرصهای موم را به شکل شش ضلعی می‌سازند که در آن جاهای خالی را به شکلی می‌سازند که حتی بزرگترین مهندسان از تقلید آن عاجزند.

 

زنبورهایی هستند که پیشقراول می‌باشند و وظیفه آنها کشف محل گلها می‌باشد. وقتی که آنها را پیدا کردند به کندو باز می‌گردند و به گونه‌ای خاص می‌رقصند به نحوی که این رقصیدن محل گلها را برای سایر زنبورهای کارگر مشخص می‌کند یعنی مسافت و جهت گلها را مشخص می‌کند و درجه نشاط در این رقص نشانگر فراوانی غذا یا کم بودن آن است.

 

تعداد زیادی از زنبورهای کارگر به طرف جای گلها می‌روند تا شهد آنها را بگیرند چونکه این شهد ماده اولیه عسل می‌باشد و گاهی جای این گلها بیش از ده کیلومتر از کندو دور است. و زنبور عسل بعد از گرفتن شهد به گونه‌ای به کندو باز می‌گردد که همچنان تا امروز نیز مجهول مانده است.

 

زنبور عسل لایقترین حشرات در جمع‌آوری و انتقال و ذخیره مقدار زیادی شهد در کمترین زمان و با کمترین تلاش است و بهترین حشره برای باروری گیاهان، است چون گیاهان را در نتیجه دادن ثمره‌هایشان کمک می‌کند زنبور عسل از کندو به طرف مکانی که قبلاً مشخص شده برای گرفتن شهد گلهایی که قبلاً مشخص شده خارج می‌شود و چیز قابل توچه این است که بیماریهای زنبور عسل هیچکدام از طریق عسل به انسان سرایت نمی‌کند.

 

زنبور عسل دارای قدرت زمان سنجی بالایی می‌باشد که تفسیر آن مشکل است پس می‌داند که چه وقت انواع گلها شهدشان را بیرون می‌دهند و چه وقت دانه‌های گلها را بارور کند و بعد از آن در زمان مناسب به سراغ گلها می‌رود. قیمت عسلهای درمانی چند برابر قیمت عسلهای غذائی می‌باشد. فوائد عسل درمانی در تمامی دستگاههای بدن و اعضای آن و بافتهای ثابت آن است. به حدی که فراتر از عقلها می‌باشد و چگونه اینطور نباشد در حالی که خداوند متعال فرموده است :

‚یَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُختلفٌ أَلوانُهُ فِیه شِفاءٌ لِلنَّاسِ إنَّ فِی ذلِکَ لَأیهٌ لِقومٍ یَتَفَکَّرُونَƒ (نحل : 69)

 

«از درون آنها شربت شیرینی به رنگهای مختلف بیرون آید که در آن شفای مردمان است و در این کار نیز نشانه قدرت خدا برای متفکران پیداست».

 

اعجاز نظم این آیه چیست؟ بگذارید که این کار را به راوی و عالم آن بسپاریم.

 

یکی از استادان دانشگاه 40 سال تمام علم تربیت زنبور عسل را تدریس می‌کرد و هنگامی که این آیه را خواند :

‚وَ أوحی رَبُّکَ إلی النَّحلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ و مُمّا یَعرِشُونَƒ    (نحل : 68)

 

«و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و سقفهای بلند منزل گیرید».

 

بهت وحیرت فراوانی وی را گرفت! چونکه ترتیب این آیه و نظم آن و مدلول کلمات آن و زیبایی اشارات آن با جدیدترین نظریات زنبورشناسی موافقت می‌کند. و حال آنکه نقشی که عسل در این زمان ایفا می‌کند در وقت نزول آیه شناخته شده نبود و عسل فقط یک غذا بود در حالی که امروز عسل دواست و عسل آن زمان ماده شیرینی بود حال امروز یک داروخانه کامل می‌باشد «و أوحی رَبُّکَ إلی النَّحلِ أنِ اتَّخَذِی مِنَ الجِبِالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ و مِمَّا یَعرِشُونَ» دانشمندان گفته‌اند که «خداوند محققاً به زمین وحی کرده است :

‚بِأنَّ رَبَّکَ أوحی لَهاƒ   (زلزله : 5)

 

و وحی خداوند به زمین این است که به آن امر کرده که کار مشخصی را انجام بدهد. ولی وقتی که به زنبور عسل وحی کرده وحی همان غریزه‌ای است که خداوند متعال آن را در وی قرار داده است. و گاهی به یک انسان عادی وحی می‌کند که الهام نام دارد همچنانکه به مادر حضرت موسی (ع) وی کرد :

‚وَ اَوحَینا إلی اُمِ مُوسی أن أرضِعِیِهƒ   (قصص : 7)

 

«و هنگامی که به پیامبران وحی می‌کند این همان رسالت انبیاء است».

وقتی که خداوند متعال به زنبور عسل وحی کرده، برای این است که این حشره چیز پر بهاتری از انسان دارد، کلمة «شفاء» دوبار در قرآن آمده است؛ در مورد عسل[1] ‌و در مورد قرآن[2]، گویی که عسل شفای بدن و قرآن شفای روح

[3] می‌باشد. و اما خداوند متعال فرمود : «و أوحَی رَبُّکَ إلی النَّحلِ» و نفرموده «اوحی اللهُ» با وجود اینکه اسم «الله» عَلَم است و بر ذات واجب الوجود دلالت می‌کند و با وجود اینکه تمامی اسامی نیک پروردگار در لفظ جلالة «الله» جمع شده است ولی خداوند متعال خواسته است که به انسان برساند که این رَبّ کریم و پرورش دهنده توست که از تو مراقبت می‌کند و تو را یاری می‌دهد و خداوند همان کسی است که زنبور عسل را به خاطر تو خلق کرده است و رَبّ در اینجا جایگاه تربیتی و آموزشی دارد.

 

پروردگار تو همان کسی است که تو را پرورش داده و جسدت را پرورش داده و روحت را پرورش داده است و همان کسی است که تو را به وجود آورده است و به وسیله هوا و آب و غذا و نوشیدنی و معادن و شبه معادن و تمامی مخلوقاتی که روی زمین است تو را یاری کرده است. و این همان پروردگار توست که به زنبور عسل وحی می‌کند.

 

اما چیزی که جالب است این است که زنبور عسل در این آیه به صورت مؤنث آمده است.

‚وَ أو حَی رَبُّکَ إلی النَّحلِ أنِ اتَّخِذِیƒ   (نحل : 68)

«در حالی که خطاب به مورچه را به صورت مذکر آورده است».

 

و می‌فرماید :

‚حَتی إذا أَتَوا عَلَیَ وادِ النَّملِ قَالَتَ نَملَهٌ یا أیُّها النَّملُ ادخُلُوا مَساکِنکُمƒ         (نمل : 18)

 

«تا آنجا که به وادی مورچگان رسید مورچه‌ای گفت ای موران همه به خانه‌های خود روید».

 

چرا خداوند خطاب به مورچه را مذکر و به زنبور عسل را مؤنث آورده است؟ چونکه میان جماعت مورچه‌ها مذکر و مؤنث وجود دارد و در دستور زبان وقتی که مذکر و مؤنث با هم باشند و بخواهی که آنها را مخاطب قرار بدهی باید از ضمیرمذکر استفاده کنی. اما وقتی که ضمیر متوجه مؤنث باشد باید فقط از ضمیر مؤنث استفاده کنی و خطاب به زنبور عسل به صورت مؤنث آمده چونکه فقط زنبورهای کارگر ماده هستند که عسل می‌سازند. و آیا این در قبل از زمان پیامبر (ص) نیز معروف نبوده ست؟ نشانه‌های زیادی هستند که خداوند آنها را در هستی و زمین گسترانیده است و انسان باید در این نشانه‌ها دقت کند تا ایمانش به خداوند توسط این آیه‌ها و نشانه‌ها که عقل خردمندان از تصور آنها عاجز است محقق بشود.



[1]- آیه‌ای که در مورد عسل آمده : ‚یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس ان فی ذلک لایه لقوم یتفکرونƒ (نحل / 69).

[2]- آیاتی که در مورد قرآن آمده است : «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء / 82). «ما هر آنچه از قرآن فرستادیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و کافران را بجز زیان و شقاوت چیزی نخواهد افزود». و همچنین آیه دیگری می‌فرماید : ‚و لو جعلنا قراناً اعجمیا لقالوا لولا فصلت آیاته اعجمی و عربی قل هو للذین آمنوا هدی و شفاءƒ (فصلت / 44). «اگر ما این قرآن را به زبان عجم می‌فرستادیم کافران می‌گفتند چرا این کتاب مفصل و روشن نیامد، ای عجب آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عرب نازل می‌شود؟ به آنها بگو این قرآن برای اهل ایمان هدایت و شفاست». و خداوند می‌فرماید : ‚یا ایها الناس قد جاءتکم موعظه من ربکم و شفاء لما فی الصدور و هدی و رحمه للمومنینƒ (یونس / 57). «ای مردم عالم نامه‌ای که همه پند و اندرز و شفای دلهای شما و هدایت و رحمت بر مومنان است از جانب خدا برای سعادت و نجات شما آمد».

[3]- ابن قیم در طب نبوی می‌گوید که در حدیث دیگری آمده که «علیکم بالشفائین : العسل و القرآن» یعنی شما را به دو چیز که شفادهنده هستند توصیه می‌کنم : عسل وقرآن که جمع بین طب انسانی و طب الهی است و جمع بین طب جسمانی و طب روحانی و دوای زمینی و دوای آسمانی است.

 

وقتی این را دانستیم پس عسل همان چیزی است که پیامبر توصیف کرده یعنی شکم را از سنگینی و ترشی معده که در اثر انباشت غذا ایجاد شده، نجات می‌دهد. پس برای دفع چیزهای اضافی که در گوشه‌های معده و روده جمع شده امر به نوشیدن عسل شده است چونکه عسل باعث جلای معده و دفع چیزهای اضافی می‌شود. و گاهی خلطهای چسبناکی به معده می‌چسبد که مانع قرار گرفتن غذا در معده می‌شود. چونکه معده مثل پارچه مخل کرک‌دار است وقتی خلطهای چسبناکی به آن بچسبد معده را از بین می‌برد و باعث از بین رفتن غذای داخل معده می‌شود، پس دوای این اخلاط عسل می‌باشد که به معده جلا و روشنی می‌دهد. و عسل بهترین دارو برای این اخلاط می‌باشد مخصوصاً اگر عسل را با آب گرم قاطی کنیم.

 

و تکرار نوشیدن عسل منظور پزشکی بدیعی دارد، در هر دارویی بایستی طبق حال بیمار مقدار و اندازه خاصی را مصرف کرد و اگر از آن مقدار کمتر مصرف کرد به طور کلی حال بیمار خوب نمی‌شود و اگر از آن مقدار بیشتر مصرف کرد نیروی بدنش را ضعیف می‌کند و ضرر و مرض دیگری به وجود می‌آورد. وقتی که پیامبر شخص بیمار را به نوشیدن عسل توصیه کرد و او به مقدار لازم ننوشید و بیمارش خوب نشد و هنگامی که به پیامبر خبر دادند که وی به اندازه کافی ننوشیده است و بعد نوشیدن عسل را دوباره تکرار کرد و پیامبر تأکید کرد که به اندازه برطرف شدن بیماری بنوشد. تا به اذن خداوند از آن بیماری نجات یابد و مقدار داروها و کیفیت آنها و مقدار نیروی مریض و مریضی از بزرگترین قواعد پزشکی است که باید رعایت شود.

 

در این حدیث پیامبر که فرموده است «صدق الله و کذب بطن اخیک» «خداوند صادق و راستگوست و این شکم شخص بیمار است که دروغ می‌گوید ». اشاره به محقق شدن منفعت این دارو (عسل) است و باقی ماندن بیماری نشانه ضعف دارو نیست بلکه نشان این است که شکم بیمار مشکل دارد و مواد فاسد زیادی در آن وجود دارد. پس پیامبر وی را به تکرار مصرف دارو توصیه کرد. و طب پیامبر مثل طب پزشکان نیست طب پیامبر (ص) قطعی و یقینی است که از طرف وحی به او رسیده است و چراغ نبوت و کمال عقل می‌باشد».

ابن قیم به حدیثی اشاره می‌کند که از ابوسعید در صحیحین روایت شده است و آن اینکه مردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت که برادرم از درد شکم می‌نالد پیامبر فرمود : بگو عسل بنوشد، سپس برای بار دوم آمد و پیامبر فرمود عسل بنوشد و برای بار سوم نیز پیامبر فرمود عسل بنوشد و بعد برای بار چهارم که آمد پیامبر فرمود : خداوند راست فرمود، ولی شکم برادر تو دروغ می‌گوید، باز عسل بنوشد پس عسل نوشید و نجات یافت.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مرتضی عباسی